|
آدمها
متفاوتند؛به قاعده ی خود آدمها.هرکس اما لطفی دارد وطعمی.
آنها
که «حسن» را می شناسند،شاید بهتر بفهمند،اورا می شود در دو
کلمه خلاصه کرد:خوش فهمی وخسته نشدن .
هر
جا که بودهمین گونه بود. خوب می فهمید. دور وبرش را می شناخت.
وظیفه
اش را می دانست و می ایستادروی اعتقادش.خسته هم نمی شد.
توفیری
نداشت که تورنتو باشدیا مشهد؛روی جاده اهواز باشدیا پل خیبر.
توی
رود هم که می افتاداز خستگی ،مغزش خیس نمی خورد!تا آخر هم
همین
تور ماند.شایدراه آسمان همین طرفی باشد؛
همین راهی که «حسن» می رفت ...
الا ولا یحمل هذا العلم الا اهل
البصر والصبر
ادامه دارد...
تاریخ : چهارشنبه 88/8/27 | 7:45 عصر | نویسنده :